چند وقتی بود در
بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف، بیماران یک تخت به خصوص در حدود ساعت ۱۱
صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت و ضعف مرض
آنان نداشت.
این مساله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی
آن را با مسایل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در
ارتباط می دانستند. کسی قادر به حل این مساله نبود که چرا بیمار آن تخت درست در
ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه می میرد. به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص بین المللی
برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم
بر این شد که در اولین یکشنبه ماه، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذکور برای
مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند.
در محل و ساعت موعود، بعضی صلیب
کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضی دوربین فیلمبرداری با خود آورده و ...
دو دقیقه به ساعت ۱۱ مانده بود که ...
«پوکی جانسون» نظافتچی پاره
وقت روزهای یکشنبه وارد اتاق شد. دوشاخه برق دستگاه حفظ حیات (Life support system)
را از پریز برق درآورد و دوشاخه جاروبرقی خود را به پریز زد و مشغول کار شد
..!!!
صبح ها مسیر ثابتی دارم و
اگر عجله نداشته باشم آنقدر در ایستگاه منتظر می مانم تا تاکسی مورد علاقه ام برسد.
در واقع راننده این تاکسی را دوست دارم. راننده پیر و درشت هیکلی با دست های قوی و
آفتاب سوخته و چشم های مشکی رنگ است که تابستان و زمستان سر شیشه ماشین را باز می
گذارد و با آنکه چهار سال است بیشتر صبح ها سوار ماشینش می شوم فقط سه چهار بار
صدای بم و خش دارش را شنیده ام. ماشینش نه ضبط دارد، نه رادیو و شاید همین سکوت،
حضورش را این چنین لذت بخش می کند. ما هر روز از مسیر ثابتی می رویم، فقط چهارشنبه
های آخر هر ماه راننده مسیر همیشگی مان را عوض می کند. یکی از چهارشنبه های آخر ماه
به او گفتم «از این طرف راهمون دور می شه ها.» «می دونم.» دیگر هیچ کدام حرفی نزدیم
و او باز هر روز از مسیر همیشگی می رفت و چهارشنبه های آخر ماه مسیر دورتر را
انتخاب می کرد. چهارشنبه آخر ماه پیش وقتی از مسیر دورتر می رفت، سر یک کوچه ترمز
کرد نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت، بعد گفت؛ «ببخشید الان برمی گردم» و از
ماشین پیاده شد. دوباره کمی این طرف و آن طرف را نگاه کرد، یک کوچه را تا نیمه رفت
و برگشت بعد سوار شد و رفتیم. به دست هایش نگاه کردم، فرمان را آنقدر محکم گرفته
بود که ترسیدم از جا کنده شود، اما لرزش دست هایش پیدا بود، پرسیدم «حالتون خوبه؟»
گفت «نه.» نگاهش کردم و بعد برایم تعریف کرد.چهل و شش سال پیش عاشق دختر جوانی می
شود. چهارشنبه آخر یک ماه دختر جوان به او می گوید خانواده اش اجازه نمی دهند با او
ازدواج کند. راننده از دختر جوان می خواهد لااقل ماهی یک بار او را از دور ببیند.
دختر جوان قول می دهد تا آخر عمر چهارشنبه آخر هر ماه سر این کوچه بیاید. چهل و شش
سال دختر جوان چهارشنبه آخر هر ماه سر کوچه آمده، راننده او را از دور دیده و رفته
است. از راننده پرسیدم «دختر جوان ازدواج کرد؟» نمی دانست. پرسیدم «آدرسشو دارین؟»
نداشت. در این چهل و شش سال با او حتی یک کلمه هم حرف نزده بود فقط چهارشنبه های
آخر هر ماه دختر جوان را دیده بود و رفته بود. راننده گفت «چهل و شش سال چهارشنبه
آخر هر ماه اومد ولی دو ماهه نمیاد.» به راننده گفتم «شاید یه مشکلی پیش اومده.»
راننده گفت «خدا نکنه» بعد گفت «اگر ماه دیگر نیاد می میرم.»
پیرمردی مشغول قدم زدن درکنار دریا بود.وقتی او به نقطه ای بر روی شن ها رسید هزاران ستاره دریایی شسته شده کنار ساحل بودند.کمی جلوتر در قسمت پایینی ساحل او زن جوانی را دید که در هر لحظه یک ستاره دریایی را بر میداشت و آن را دوباره به طرف اقیانوس پرتاب می کرد.
او با تعجب فریاد زد"اوه تو یک دختر نادانی"
"تو نمی تونی همه ی این ستاره های دریایی رو نجات بدی اینها خیلی زیادن"
زن لبخند زد و گفت"من می دونم.ولی می تونم این یکی رو نجات بدم"
و یکی دیگر را به طرف اقیانوس انداخت.
انداخت"و این یکی"
"و این یکی..."
RoadPilotیک
کمپانی اروپایی و سازنده ردیابهای رادیویی مجهز به GPS است. این رادار
میتواند وجود دوربینهای سرعتشمار در خیابانها و اتوبانها را هشدار
دهد. نسخه موبایلی این رادار به نام RoadPilot Mobile با نرمافزار نوکیا کار میکند اما در آینده نزدیک گوشیهای بیشتری مثل سونیاریکسون و سامسونگ نیز آن را پشتیبانی خواهند کرد. این نرمافزار به درد رانندههای متخلف میخورد تا در اتوبان، هنگامی که به دوربینها یا ماشینهای پلیس نزدیک میشوند، با هشدار این نرمافزار سرعت خود را کم کنند و جریمه نشوند.
برای دانلود به لینک زیر بروید
البته بگم که بدلیل تحریم در ایران دانلود نمیشه ولی شما یه سری به سایتش بزنید شاید دلشون برامون سوخت و اجازه دانلود به ما هم دادند...... |
آب
و محصولات الکترونیکی بهویژه رایانههای جیبی یا تلفنهای همراه هیچ
سازگاری با یکدیگر ندارند، پس میتوان تصور کرد در صورتی که این دستگاهها
بهطور تصادفی در آب بیفتند چه اتفاقی ممکن است رخ دهد. به گزارش ایسنا، آسیبدیدگی ناشی از تماس با هر نوع آبی برای تلفن همراه بینهایت صدمه زننده خواهد بود زیرا موجب اتصال کوتاه یا از بین رفتن قطعات الکترونیکی ظریف داخل دستگاه میشود. اما برای این که هزینه خرید یک دستگاه جدید به صاحب بدشانس آن تحمیل نشود، راههایی برای نجات تلفنهای همراه خیس شده وجود دارد که دیجیتال تراندز به شرح آنها پرداخته است: تلفن را از آب خارج کنید؛ هراندازه سریعتر از آب گرفته شود، ممکن است با آسیبدیدگی کمتری مواجه شود، اگرچه این اقدام ساده به نظر میرسد اما در نجات تلفن از خرابی همیشگی اهمیت بهسزایی دارد. در مرحله بعد باید باتری را از تلفن همراه خارج کنیم که باید بهمحض خارج کردن تلفن از آب صورت بگیرد و این کار به نجات هر دوی تلفن و باتری آن کمک میکند که هرچه بیشتر با نحوه جدا کردن باتری تلفن آشنا باشیم به سرعت میتوانیم آن را خارج کنیم. سپس سیمکارت تلفن را خارج کرده و تمامی اطلاعات و شماره تماسهایی را که در آن وجود دارد، ذخیره میکنیم زیرا حتی اگر تمامی تماسها و اطلاعات برروی آن ذخیره نشده باشد، دستکم میتوان با برداشتن آن تا اندازهای از میزان دردسرهای احتمالی کم کرد. پس از برداشتن این دو قطعه، در مرحله بعد باید به خشک کردن تلفن اقدام کرد که در این مورد توصیه میشود از وسایل الکترونیکی مانند خشککنندههای موی سر استفاده نشود زیرا ممکن است تنها آسیبدیدگی تلفن تشدید شود. خشک کردن دستگاه باید با تکان دادن آرام دستگاه و تکاندن قطرات باقی مانده در آن و خشک کردن بهویژه درزها و شکافهای آن با یک پارچه نرم انجام بگیرد. سپس به مدت چندین ساعت باید دستگاه را با برنج یا مواد جذب کننده رطوبت دیگر بپوشانیم و اجازه بدهیم تلفن دست کم به مدت یک روز به همین صورت باقی بماند. در آخر پس از گذراندن تمامی این مراحل زمان آن میرسد تا مشاهده کنیم
اقدامات انجام گرفته نتیجه بخش بوده یا خیر. برای این منظور باتری را
دوباره در تلفن قرار داده و آن را روشن میکنیم. |